
روز روشن میره باز شب میرسه
غم میاد به هر دری سر میزنه
مگه میشه چشامو هم بزارم
وقتی غم قلبمو خنجر میزنه . .
بازدید : 177 | تاریخ : شنبه 18 آذر 1402 زمان : 5:08 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
>
روز روشن میره باز شب میرسه
غم میاد به هر دری سر میزنه
مگه میشه چشامو هم بزارم
وقتی غم قلبمو خنجر میزنه . .
بازدید : 177 | تاریخ : شنبه 18 آذر 1402 زمان : 5:08 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
حیف نون می ره اداره پلیس، می گه: اومدم بهتون بگم طوطی ام گم شده. ماموره با تعجب می گه: ولی فکر نکنم ما بتوانیم طوطی شما را پیدا کنیم. حیف نون می گه: نه اصلاً دنبالش هم نباشین. من فقط اومدم بهتون بگم که اگر تصادفاً اونو پیدا کردین، بدونین که من با عقاید سیاسیش موافق نیستم!!! به هر کسی که فحش بده، نظر شخصی خودشه!
بازدید : 171 | تاریخ : جمعه 17 آذر 1402 زمان : 5:06 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
طرف توی دریا داشته غرق میشده، بلند بلند فریاد میزده: كمک، کمک، من شنا بلد نیستم.. حیف نون هم با زن و بچش داشته از اونجا رد میشده، میگه: واقعا که! می بینید بچه ها؟ من تا الان هرچی داشتم خرج شماها کردم و پولی برام نموند که برم کلاس شنا ثبت نام کنم و شنا یاد بگیرم.. اما تا حالا شده که یک بار، حتی یک بار لب به گله باز کنم و پیش عالم و آدم داد بزنم که من شنا بلد نیستم؟ مرد باید یه کم تودار باشه!!
بازدید : 152 | تاریخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 زمان : 19:02 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
یک یارویی داشته بچه شو می رده ازش می پرسن :چرا می زنیش؟
اون یارو هم میگه فردا کارنامشو میگیره منم فردا نیستم شهرستانم
بازدید : 147 | تاریخ : پنجشنبه 16 آذر 1402 زمان : 19:01 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
خداجون
یه کاری کن امشب که از رو آتیش میپره یخ دلش آب شه بهم بگه دستتوبده به من باهم بپریم
بازدید : 370 | تاریخ : دوشنبه 13 آذر 1402 زمان : 16:57 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
تهرانیه میره جبهه بعد كه بر میگرده دوستاش میگن اون جا معجزه هم دیدی میگه هان پشت سنگر داشتم كف دست می زدم آمدم خانه دیدم زنم حامله شده
بازدید : 429 | تاریخ : شنبه 11 آذر 1402 زمان : 2:52 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
عسل، سیب زمینی، شلغم، باقالی، خیار؛ این پیامک همسر گرامی به منه که اول به عسلش نگاه کردم فکر کردم یه اس ام اس عاشقانه است ولی چهارتای بعدیش کاملا به فحش می خورد. فقط مونده بود یه شیر سماور و اگزوز خاور هم به لیست خرید اضافه کنه
بازدید : 256 | تاریخ : يکشنبه 5 آذر 1402 زمان : 5:42 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
بابام بهم میگه یه شامپوی خوب خارجی واسه خودت(!) بخر فردا میخام برم حموم
بازدید : 189 | تاریخ : شنبه 4 آذر 1402 زمان : 20:14 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
زن جوانی بستهای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .
در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.
وقتی او اولین کلوچهاش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.
در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!
هر بار که او کلوچهای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.
وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”
مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...
زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.
وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچهاش، دست نخورده مانده .
تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچهاش را از کیفش درنیاورده بود
بازدید : 327 | تاریخ : جمعه 3 آذر 1402 زمان : 4:37 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |
برای یه گوسفند فرق نمی کنه قراره کباب سلطانی، کالباس یا حلیم بشه. سعی میکنه از علف خوردنش لذت ببره
بازدید : 307 | تاریخ : چهارشنبه 1 آذر 1402 زمان : 4:37 | نویسنده : عسل فان چت|⚖️⚽️❣️||محبوب چت|محبوب فان چت |